گروه سیاسی مشرق - اظهارات هاشمی
رفسنجانی از روی عصبانیت در ماهها و روزهای اخیر آنقدر زیاد بوده که کمکم اعتماد به مواضع ایشان کاهشیافته
و دیگر کمتر کسی روی مواضع آقای هاشمی حساب جدی باز میکند.
در یکی از مصاحبههای اخیر ایشان که در فضای مجازی نیز بازنشر داشت، ایشان درباره بعضی از انقلابیون فعلی با زبان عصبانیت از موضوعات دیگر، میگوید: «بعضیها هم اصلاً آن موقعها نبودند و در کوچههای روستاهایشان میگشتند، ولی الآن آمدهاند و انقلابی شدهاند.» در سؤال و جوابی که این نشریه با آقای هاشمی رفسنجانی داشته، اینگونه آمده است:
«اخیراً برخی گفتند که عدهای به دنبال آن هستند تا امام را آنگونه که میخواهند نشان دهند و این روزها کنایههای متعددی در مورد خاطرات شما از امام از سوی آقای مصباح و جریان منتسب به ایشان ادامه دارد. واکنش شما دراینباره چیست؟
اگر بناست کسانی امام را بشناسند، آنهایی هستند که لحظات حساس را خدمت امام بودند. از لحظههایی که امام کارشان را شروع کردند و تا آخرین لحظه که از دنیا رفتند، جزو امنای امام بودند. اعتمادی که امام در تاریخ خودشان به ما داشتند به کمتر کسی داشتند. اینهایی هم که چنین حرفهایی میزنند، یک ادعاست و بیدلیل میگویند. ما میخواهیم امام را همانگونه که هستند، بشناسانیم. اصلاً افتخارمان این است که امام را درک کردیم. آنهایی که درک نکردند و میگفتند که جواب این خونها را چه کسی میدهد و مبارزه حرام است، باید فکری بکنند.
آیا شما اینها را انقلابی میدانید؟
فرق میکنند. بعضیهایشان انقلابی بودند و وقتیکه سختگیریهای حکومت زیاد شد، دیگر ادامه ندادند. بعضیها هم اصلاً آن موقعها نبودند و در کوچههای روستاهایشان میگشتند، ولی الآن آمدهاند و انقلابی شدهاند.»[1]
در ادامه به تحلیل این بخش از صحبتهای آقای هاشمی میپردازیم:
1. هاشمی: من روستازاده هستم
جمعیت روستایی کشور ما یکی از فعالترین گروهها در انقلاب اسلامی بودند و انقلاب ایران همیشه مدیون این قشر زحمتکش بوده است. طی 37 سال گذشته بسیاری از مسئولین کشور از روستاهای دورافتاده به مقامات عالی رسیدهاند و هیچگاه نیز سابقه خود را فراموش نکردهاند. حضرت امام نیز بارها بر نقش طبقه مستضعف در پیروزی و پیشبرد انقلاب اشارهکردهاند و هرکسی این سخنان امام را فراموش کرده باشد، گویی نمیخواهد امام را همانگونه که هست به مردم معرفی کند.
برای مثال حجتالاسلام روحانی که در روستا متولدشده باافتخار درجاهای مختلف از دوران کودکی خود در روستا خاطراتی تعریف کرده است. ایشان دریکی از مصاحبههای خود در سال 1386 میگوید: «در مغازه یک روستا همهچیز هست؛ سوپرمارکت روستا بود. اینقدر در مغازه پدرم جنس بود و تنوع اجناس زیاد بود که وقتی پدرم در مغازه نبود، من قیمت همه جنسها را نمیدانستم. مجبور بودم قیمت همه جنسها را از پدرم میپرسیدم و زیر قوطی آن قیمتش را مینوشتم. تابستانها هم معمولاً کلاس چهارم، پنجم که بودم، دنبال کار کشاورزی میرفتم.»[2]
علاوه بر رئیسجمهور، خود حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی نیز بارها از زندگی روستایی خود و اطرافیانش تعریف کرده و خود را یک روستازاده معرفی کرده است. هاشمی در دیداری که با اهالی رسانه در سال 91 داشت درباره خودش میگوید: من روستازاده هستم. آنقدر از مواهب انقلاب بهره بردهام که اگر اهانتی هم شده قابلمقایسه با آن نیست.[3]
یا در جای دیگری، هاشمی در دیدار با مردم منطقه نوق در شهر بهرمان اظهار میدارد: خدا را شاکرم که در میان بستگان و دوستانم هستم، من به این منطقه دلبستهام، زیرا دوران جوانیام را در این منطقه گذراندهام.[4]
این جملات نشاندهنده عشق و علاقه هاشمی به روستای محل تولدش است و نشان میدهد که او روستایی بودن خود را هیچگاه فراموش نمیکند، اما سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که باوجوداین سوابق و اظهارات، چرا هاشمی رفسنجانی با لحنی تحقیرآمیز روستاییان را خطاب قرار میدهد؟ به نظر میرسد که هاشمی از مسائلی که در چند ماه اخیر درباره پسرش، مهدی، اتفاق افتاده ناراحت و عصبانی است و در برخی موارد باعث شده که مواضع و سابقه خود را فراموش کند و مطالبی را مطرح کند که با مبانی انقلاب در تعارض جدی است. در ادامه این تعارض را بیشتر تبیین میکنیم.
2. ملاک انقلابی بودن با امام بودن است؟!
در مصاحبه آقای هاشمی نکته مهمی مطرحشده و آن این است که ایشان معیار انقلابی بودن را همراهی هرچه بیشتر با امام ذکر کردهاند؛ یعنی، کسانی که بیشتر با امام بودهاند، بیشتر امام را میشناسند و درنتیجه بیشتر انقلابیاند.
درباره این ادعا دو جواب میتوان مطرح کرد:
جواب اول یک جواب مصداقی و تاریخی است؛ یعنی با استفاده از مصادیق تاریخی میتوان ادعای آقای هاشمی را نقض کرد. بهترین مثالها و نمونهها افرادی هستند که سالها با انقلاب و امام بودند، اما در همان زمان امام به راه امام پشت کردند. مصداق تاریخی معروف در این زمینه، آقای منتظری است که سابقهای بسیار بیشتر از آقای هاشمی داشت و یکی نزدیکترین یاران امام بود که چند سال پس از انقلاب با حضرت امام به مخالفت پرداخت و از قطار یاران انقلابی نظام پیاده شد. در این زمینه مثالهای زیادی وجود دارد که لازم نیست نام همه آنان را ذکر کنیم.
جواب دوم نیز یک جواب مفهومی است. در این بخش نیز باید گفت که لزوماً با امام بودن به معنای شناخت هرچه بیشتر راه امام نیست، زیرا در بسیاری از موارد تفسیرهای شخصی افراد از راه امام آنقدر متفاوت میشود که یقیناً با راه امام واقعی بسیار متفاوت میشود و این اتفاق نیز در سالهای اخیر درباره آقای هاشمی زیاد رخداده است. تفسیرهایی که آقای هاشمی درباره مذاکره با آمریکا، رابطه با غربیها، جام زهر و ... آنقدر متفاوت با راه و بیانات امام است که همه افراد به آن اذعان کردهاند و آنقدر تناقضات زیادی درباره تفسیرهای هاشمی از راه امام وجود دارد که باعث میشود باورپذیری نسبت به دیدگاههای هاشمی بسیار کاهش یابد.
نکته پایانی اینکه اگر فردی قبل از انقلاب در روستایی بوده و الآن در خط انقلاب است، نباید هیچگاه مذمت شود و او را انقلابی ندانیم، زیرا ملاک انقلابی بودن روستایی و شهری بودن نیست و این معیار را بزرگان انقلاب هیچگاه بهعنوان ملاک انقلابی بودن مطرح نکردهاند، بلکه تقریباً برعکس این قضیه صادق است و بسیاری از بزرگان انقلاب، مستضعفان و پابرهنگان از یاران اصلی انقلاب شمردهاند.
از سوی دیگر، معلوم نیست هاشمی رفسنجانی در ماهها و روزهای اخیر از چه موضوعی ناراحت است و به دنبال انتقامگیری از چه کسی است، ولی باید به این مهم اشاره کرد که مسیری که هاشمی در پیشگرفته است، جز نفرت افکار عمومی بهخصوص روستاییان و مردم شهرستان و دور شدن یاران انقلابی سابق از کنار ایشان، هیچ دستاوردی نخواهد داشت و بهاحتمالزیاد، رییسجمهور سابق و اطرافیانش این مسئله را مدنظر قرار میدهند.